مى گويد: ايشان جز چندمقاله روزنامه اى در سال ۱۹۷۹ هيچ حضور رسانه اى عمومى در آمريكا را تجربه نكرده و معتقد است به گونه اى برنامه ريزى شده مورد بايكوت رسانه هاى غالب قرار گرفته است. نوشته ها و سخنرانى هاى ايشان در فصلنامه ها ، فصول كتابها و محافل تخصصى ارتباطات بين المللى ايراد شده است. اصولاً مولانا به عنوان ايران شناس ، خاور ميانه شناس و اسلام شناس در محافل تخصصى اين رشته ها جايى ندارد. ناگفته نماند كه ايشان در معرفى ويژگى ها ، مولفه ها و نهادهاى قدرت در ايران پس از انقلاب اسلامى در محافل دولتى آمريكا و در حضور دولتمردان آن كشور نقش ايفا كرده اند. اما حضور ايشان در محافل ايرانيان خارج از كشور كه معمولاً در سالگرد انقلاب اسلامى و به دعوت سفارتخانه هاى ايران انجام گرفته همواره با تمجيد از نظام اسلامى همراه بوده است. آشنا درباره اينكه آيا مولانا در عمل هم ضد آمريكايى عمل كرده است ؟ مى نويسد: دانشكده خدمات بين المللى دانشگاه آمريكن مكانى ويژه است براى تربيت كادرهاى وزارت خارجه ، كاخ سفيد ، وزارت دفاع ، سيا در سطح داخلى آمريكا و متناظران آنها در ديگر كشورها . عليرغم آن كه دانشگاه آمريكن در رتبه ۸۳ دانشگاه هاى آمريكا قرار دارد و چندان محل اعتنا نيست اما اين دانشكده خاص جايگاهى ويژه در تربيت كادرهاى بين المللى دارد . همين امروز هم ايرانيانى كه توسط وزارت خارجه آمريكا تحت عناوين مختلف از جمله بورسهاى روزنامه نگاران ، حل تعارض يا مستند سازى به آمريكا برده مى شوند ميهمان همين دانشكده هستند و برنامه روزنامه نگارى بين المللى و روابط بين المللى تحت قرارداد وزارت خارجه در اين رشته اجرا مى شود.وى ادامه مى دهد: بى شك مولانا در سالهاى پس از انقلاب اسلامى نوشته اى در زمينه حمايت از آمريكا ندارد اما در سالهاى پيش از انقلاب در سال ۱۹۷۱ مقاله اى مهم در نشريه نيروى هوايى آمريكا منتشر كرده است. مولانا در اين مقاله كه عواملى در تصميم سازى نظامى : تجزيه و تحليل ارتباطى و بين فرهنگى نام دارد آشكارا قائل به تقدم ارتباطات بر فرهنگ است و بر رابطه ميان استراتژى نظامى و ويژگى هاى ملى در هر كشور پاى مى فشارد؛ اين مقاله با اين توصيه هاى راهبردى به پايان مى رسد.آشنا ادامه مى دهد: با توجه به اينكه بنا به نوشته هاى خود مولانا وزارت دفاع بيشترين هزينه ها را در تأسيس و حمايت از كرسيها و موسسات پژوهشى ارتباطات بين المللى كرده است مشكل بتوان نويسنده چنين توصيه هاى راهبردى را يك ضد آمريكايى تلقى كرد.وى در خصوص مولانا ادامه مى دهد: مولانا به حق از چهره هاى تأثير گذار در تاريخ رويكرد انتقادى به رشته ارتباطات بين المللى هستند و هيچ استاد و دانشجويى خود را بى نياز از مطالعه آثار ايشان نمى داند . در حال حاضر نيز مولانا سعى دارد با درج ترجمه عنوان آثار فارسى خود به انگليسى در سايت دانشگاه آمريكن حضور علمى خود را حفظ كند.هم اكنون مولانا را مى توان يك سخنران و مشاور بين المللى تلقى كرد.در داخل كشور نيز انتشار مجموعه هاى مختلفى از كيهان نوشته ها ى ايشان با استقبال مصرف كنندگان انبوهى چون بسيج دانش آموزى و دانشجويى مواجه شده و تيراژهاى قابل توجهى را به ارمغان آورده است.آشنا همچنين به وجود دو ديدگاه درباره مولانا اشاره مى كند و مى نويسد: آشنايى دانشگاهيان با ايشان از طريق ترجمه كتاب گذر از نوگرايى و آشنايى روزنامه خوانان از طريق ستون چشم انداز كيهان آغاز شد اما در دور دوم انتخابات نهم عموم مردم با چهره او در برنامه هاى ارشادى تلويزيون بيشتر آشنا شدند كه ضمن دعوت به شركت در انتخابات از ويژگى هاى منتسب به احمدى نژاد دفاع مى كرد.مولانا و علاقه مندانشان داستان ايشان را چنين روايت مى كنند كه : اولا ايشان قديسى است كه از غرب طلوع كرده اما ريشه در سيادت ، روحانيت و حتى مبارزه دارد . ثانيا سفر و اقامت طولانى مدت ايشان در آمريكا از الطاف خفيه الهى بوده و تأييدات امروزين او از جمهورى اسلامى و دولت فعلى دليلى قطعى و شاهدى غيبى از حقانيت مواضع حكومتى است.ثالثا ايشان از اقطاب دانش ارتباطات و سياست و روابط بين الملل در جهان امروز است و در مقابل منتقدان هم يك پارچه فرياد مى كنند كه وقتى پروفسور روابط بين الملل تأييد مى كند ديگران چه كاره اند.در اين رويكرد تمام پيشينه ايشان تقديس مى شود. دو كتاب سفير صداقت، زندگى، افكار و انديشه هاى پروفسور سيد حميد مولانا و «پروفسور مولانا طنين تعهد » در چارچوب اين رويكرد نوشته و منتشر شده است.
وى درباره ديدگاه دوم نيز مى نويسد:
.۱ مولانا اساسا ًمتفكرى متعلق به ديدگاه انتقادى و مكتب اقتصاد سياسى در ارتباطات بين المللى بوده است.
.۲ اين مكتب و رويكرد كه طيفى از متفكران چپ آمريكايى و اروپايى چون جورج گربنر ، هربرت شيلر و آرمان ماتلار را در بر مى گيرد به شدت نسبت به جريان غالب رشته ارتباطات بين المللى در خدمت به امپرياليسم جهانى معترض بوده و به افشاگرى در مورد نقش رسانه ها در تثبيت قدرت و ثروت حاكم برجهان پرداخته است.
.۳ مكتب مطالعات انتقادى خود با نقدهاى بنيان براندازى مواجه است. كه مهمترين آن خيال پردازى ، فقدان روايى در تحقيقات رسانه اى و ناكارآمدى در سياستگذارى است.
.۴ مولانا در آنجا كه غرب (آمريكا) را نقد مى كند بسيار ستيزنده است اما مبانى نقد او نه شرقى بلكه باز هم غربى است . او با ابزار مفهومى چپ جديد راست قديم را نقد مى كند.
.۵ مشكل اصلى مولانا در بخش توصيه هاى او است . كسانى كه مى خواهند با اين توصيه ها به دنبال سياستگذارى ملى بروند با مجموعه اى از مفاهيم بديهى ،شعار گونه و فاقد توان تمايز گذارى مواجه مى شوند.
.۶ در اين ديدگاه مولانا مفهوم پردازى انتقادى است كه در ميان هم قطاران خود جايگاهى مناسب دارد . اما براى چه بايد كردها سخن چندانى براى گفتن ندارد چرا كه مانند ديگر همكاران خود هرگز با واقعيت سياستگذارى هاى ملى و تبعات آن درگير نبوده است .
.۷ بدست آوردن پذيرش مسئوليتى در حد مشاوره رئيس جمهور آزمون بسيار مهمى براى يك متفكر انتقادى است تا انديشه هاى خود را به محك تجربه اثباتى بگذارد.